درد و دل |
||
به امیدلحظات خوش |
||
نويسندگان |
|
A |
آثار تاريخي يك عاشق |
|
اسفند 1391 بهمن 1391 |
دوستان عاشق تنها |
|
|
دوستان عاشق |
|
|
وضعیت من در یاهو |
|
|
آمار وب |
|
كاربران آنلاين:
تعداد بازديدها: RSS |
طراح قالب: |
| نازترین قالب های وبلاگ |
موزیک و سایر امکانات |
        |
|
|
||
|
پست ثابت دکترهم دیوانه شد...
وقتی چندسطرازسکوتم رابرایش معناکردم...
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط A در 19:30 | ||
|
|
||
|
من نه مرد عشقم **** غریبه بود آشنا شد... **** تو که سرد میشوى من از دهان میافتم… **** هیچکس نـفهمیـــــد که « زلـیخـــــــا » مــَـــــــــرد بـود ..! **** برای دوست داشتنت نیاز به استخاره نبود **** زندگی تکرار فرداهای ماست / میرسد روزی که فردا نیستیم **** فاصله ی بین بهشت و جهنـم ِ زندگی من تنها **** خدایا....
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط A در 21:53 | ||
|
|
||
|
چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خوندن به تفریح رفته بودن و هیچ آمادگی برای امتحان نداشتن.
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط A در 21:47 | ||
|
|
||
|
دیروز کودکی در امتداد کوچه های پر از بی کسی این شهر شلوغ؛
چقــدر باید بگذرد؟؟
جهان سوم جاییست که درآمد دعانویسی از برنامه نویسی بیشتر است!
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط A در 22:12 | ||
|
|
||
|
*آنان که عشق رامیفهمندعذاب میدهندوآنان که نمیفهمندعذاب میکشند... |
||
|
[+]
نوشته شده توسط A در 22:38 | ||
|
|
||
|
*دوستی مثل ایستادن روی سیمان خیسه،هرچی بیشتربمونی رفتنت سخت تر می شه واگه رفتی جای پاهات برای همیشه می مونه... *آخرین باری که ازته دل برای رفتنت گریه میکردم گفتی:تمامش کن از آن روز به بعد چنان میخندم ک گاهی فراموش میکنم ک رفتی... *در کودکی ازتکلیف میترسیدم واکنون از بلا تکلیفی....کتاب زندگی چاپ دوم ندارد،پس تامیشه عاشقانه زندگی کنیم.روز جهانی محبت مبارک... *آرزوکردم میان بی کسی های دلم لااقل یادم به قلبت تا ابدمهمان شود... *گاهی بایدمزاحم خلوت دیگران شد،تاباورکنندبیادشان هستیم... *به یادت آرزو کردم،که اگرچشمانت تر شد،به شوق آرزو باشد نه تکرارغم... *دنبال کسی نباش که بتونی با او زندگی کنی،دنبال کسی باش که نتونی بی او زندگی کنی... *میدونی سخت ترین لحظه زندگی چه وقتیه؟؟؟وقتی بفهمی واسه کسی که تموم زندگیته فقط یک تجربه بودی... *یک روز خزان پاییزی پرستویی در حال مهاجرت دیدم به اوگفتم چوبه دیار یار میروی به او بگو دوسش دارم ومنتظرش می مانم،بهار سال بعدپرستویی نفس زنان آمدوگفت:دوسش بدار اما منتظرش نمان... *شکرگذار باش شایدبدترین شرایط زندگی تو برای دیگران آرزو باشد... *اگرخداوندآرزویی را دردل توانداخت بدان توانایی رسیدن به آن رادرتودیده... *باران تکراری نمیشود!هروقت بیاید دوست داشتنیست... توبرایم بارانی... *توکلاس آیین نامه نشسته بودیم،سرهنگ پرسید:کی میدونه کجاهادور زدن ممنوعه؟دستاموبردم بالا وگفتم:تورفاقت... *نمیدونم هم اکنون کجامشغول لبخندی،فقط یک آرزو دارم که در دنیای شیرینت میان قلب تو باغم نباشدهیچ پیوندی... *در کودکی از تکلیف میترسیدم وهم اکنون از بلاتکلیفی...کتاب زندگی چاپ دوم ندارد پس تا میشودعاشقانه زندگی کنیم... *خدایا ازت دلگیرم گفتی حق انتخاب داری پس چراانتخابم بفکر دیگریست... *فکرمیکردم تو هم دردی؟اما نه!انگارتوخوددردی... *خدایا.هیچکس را به آنچه قسمتش نیست عادت نده،آنچه عادتش دادی قسمتش کن... *هرگزگنجشکی رو که توی دستت داری به امید گرفتن کبوتری که توی هواست رهانکن... *ساده لباس بپوش ساده راه برو اما در برخورد بادیگران ساده نباش زیرا سادگی ات را نشانه میگیرند برای درهم شکستن غرورت... *من زانوهایم را به آغوش کشیده بودم وقتی تو برای آغوش دیگری زانو زده بودی... *در سایه دل شکستگی پیر شدم غم خوردمو باغمت نمک گیر شدم تا آمدم آشنای قلبت باشم گفتی من از غریبه ها سیر شدم... *وقتی کسی برای نداشته هایت بهانه میگیرد بهتراست اورا هم نداشته باشی پس نداشتن بهتر از داشتن است... *"در" هم "وا بسته" میشود... آدم که جای خود دارد... *دوستت دارم:تکیه کلامت بود من بی جهت به آن تکیه داده بودم... *کوروش کبیر:بودن آنکس که دوستش نداری و نبودن با کسی که دوستش داری هردو رنج است پس اگرهمچون خود نیافتی مثل خدا تنها باش... *هیچ وقت شک هایت را باور نکن وهیچوقت باورهایت را شک نکن... *روی جعبه ی دلم نوشته شکستنی هایش شکست هرجور مایلید حملش کنید... *خواستم چشمهایش رااز پشت بگیرم،دیدم طاقت اسم هایی را که میگوید را ندارم... *سخته!!! وقتی ازبغض(گلودرد)میگیری،بعدهمه میگن لباس گرم بپوش... *کلاغ ها گرچه سیاهند و آوازشان خوش نیست اما آنفدر باوفایند که شاخه های خشک درختان را در فصل سرد زمستان تنها نمیگذارند...تاقیامت کلاغتم... *موجی ازعشق رابرساحل دلت میفرستم تابدانی فراموش شدنی نیستی... *دست از پاخطاکنی تعویض میشوی....این هست قانون عشق های امروزی... *دلم پراست ازدوریت که گاهی اضافه اش ازگوشه چشمانم میچکت... *توزندگی هرکی بهت سنگ پرت کرد:توبامهربونی بهش گل پرت کن! اما،باگلدونش... *قلیون قلبم دیگه کام نمیده!فکرکنم ذغال دوریت توتون دلموسوزونده... *معلم برای سفیدبودن برگ نقاشی ام،تنبیهم کردوهمه خندیدند،اما من خدایی راکشیدم که همه میگفتن دیدنی نیست... *خسته شدم... هرچی توستاره هامیگردم پیدات نمیکنم... اخ که یادم رفته بود تو ماهی... *درنبود تودیگران سرم را گرم میکنند... امادلم راهرگز...
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط A در 22:15 | ||
|
|
||
|
مشترک گرامی ! تاریخ شارژ ارادت ما به شما تا وقتی نفس باقی است اعتباردارد ! ” همراه آخر “ . . . هـمه در دنیـا کـسی را دارنــد،بــرای خودشــان “خــُسـرو” و “شیـــرین” . . . “لیـلی” و “مـَجنــون” “رامیـن” و “ویـس” . . . “پیــرمــَرد” و “پیرزَن” “تــو” و “اون” . . . “مــَن” و “تــَنهـآیی . . .” . . . قرعه کشی تمام شد تو به اسم دیگری درآمدی تقدیر جای خود اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی . . . . . . آب رسانا نیست وگرنه زیر باران به تو رسیده بودم . . . . . . از تـــــمام دنیـــــــــا شانــه ای مــی خواهـم برای ســـرم ، و ســــری بـــــــرای شــــــــــانــ ـــه ام ! کســی خستــــه نیسـتـــ از این بالــش هــای پَـــری ؟! . . . نمی دانم آلزایمر بودی یا عشق ! از روزی که مبتلایت شدم خود را از یاد بردم . . . . . . قلبم درد میگیرد و من لبخـــــند میزنم یادگــــــار توست . . . . . . گاهی اوقات بی قانونی ؛ عجیب بیداد می کند در عاشقی یکی دور می زند …!! اما دیگری جریمه میشود و تاوان میپردازد …!! . . . بهار من مرا بگذار و بگذر رهایم کن برو دلدار و بگذر من عادت می کنم اینجا به غمها مرا پر کن از این اجبار و بگذر
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط A در 22:16 | ||
|
|
||
|
دیروز کودکی در امتداد کوچه های پر از بی کسی این شهر شلوغ؛
می خواستم بخندم و گریه امان نداد - آمد بهار و شانه ی ما را تکان نداد
لبخند بزن...
از يــــک جــــايي بــــه بعــــد
دنیـــا رو هــَـم بــرات بخــرم،
بار ای ابر پاییزی که با من همنوا باشی/به دور از غصه ی طوفان در این دنیا رها باشی
روز گار میدونم چشم دیدن خنده های منو نداری
شبیه برگ پاییزی پس از تو قسمت بادم
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط A در 21:19 | ||
|
|
||
|
طی یک نظرسنجی از یک دانشجوی ورودی جدید و یک دانشجوی ترم آخری خواسته شد که با دیدن هر کدام از کلمات زیر ذهنیت و تصور خود را در مورد آن کلمه در یک جمله کوتاه بنویسند. جمله اول مربوط به دانشجوی ورودی جدید و جمله دوم مربوط به دانشجوی ترم آخری…
۲)به دلیل اینکه در طی این چهار پنج سال یک بار هم ایشونو نتونستم ببینم، هیچ ذهنیتی ندارم
۲)چلو لاستیک به همراه افزودنی های غیر مجاز
۲)تنها استفاده از این کارت گرفتن فیلم از ویدئو کلوب است
۲)مکانی برای همزیستی مسالمت آمیز با سوسک و موش
۲)شبی که تا صبح باید مثل خر درس خوند
۲)طلای کاغذی
۲)تنها روش اصولی و مبتنی بر عقل برای نتیجه گرفتن در امتحان
۲)نمک تحصیل در دانشگاه
۲)مثل مهریه میمونه کی داده کی گرفته
۲)کو؟ کجاس؟کسی رو سراغ داری برام؟
۲) ارگانی برای حفاطت از دانشگاه از گزند دانشجویان
۲)ها ایی دانشجو که وگفتی یعنی چه؟؟؟!!!!
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط A در 22:38 | ||
|
|
||
|
چند دروغ رایج بین ما ایرانیا ! 1- کار که عار نیست!
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط A در 1:22 | ||
|
|
||
|
دانشجوچیست؟ موجودی است بیکار که 4 سال از عمر خود را به شکل خودجوش هدر میدهد و حتی برای این کار در ازمونی به نام کنکور شرکت کرده و خود را به اب و اتش میزند. قوت غالب این موجود سیب زمینی و تخم مرغ میباشد. از فعالیت های روزانه وی میتوان به پرسه زدن در محوطه دانشکده،تیکه انداختن به استاد، رفتن به فیس بوک با وایرلس دانشگاه به هر بدبختی که شده،خوابیدن،و خیره شدن به جزوه ی استاد برای دقایقی و سپس دور انداختن آن اشاره کرد. این موجود به شدت علاقه مند است که وی را مهندس و دکتر صدا کنند و از شنیدن این لغات حس وصف ناپذیری به وی دست میدهد. اگر همه شرایط مهیا باشد این موجود 10 روز یکبار به یاد حمام رفتن میفتد و خود را گربه شور میکند.( البته این موضوع بیشتر در مورد گونه ی نر مشاهده شده است ) با این که نام این موجود دانشجو است ،اما مشخص نیست چرا به این نام خوانده میشود زیرا رابطه این موجود با دانش شبیه به رابطه اب با اتش است! از مصادیق این موضوع میتوان به استفاده از جزوات برای ایجاد دم کنی قابلمه ماکارونی ، به عنوان زیر قابلمه ای برای جلوگیری از سوختن فرش و همچنین به عنوان دستگیره برای بلند کردن اشیا داغ و ... اشاره کرد. زیستگاه او منطقه ی حفاظت شده ای به نام خوابگاست که این موجودات به صورت دسته های 4 تایی،8 تایی و حتی 12 تایی درامده و در مساحتی که کمی باز تر از فضای قبر است به زندگی ادامه میدهند. آندسته از این موجودات که تمایل به بقا بیشتر دارند در سال چهارم برای شرکت در آزمونی دیگر به نام ارشد خود را اماده میکنند و قصد دارند درس هایی که در طول 3 سال نخوانده اند در طول 3 ماه بخوانند تا 2 سال دیگر به این زندگی بی زحمت و راحت ادامه دهند. این موجودات که تا دیروز طنین صدایشان در راهرو خوابگاه گوش فیل را کر میکرد،در این سال با شنیدن صدای دمپایی یک دانشجو در راهرو سریعا از اتاق خارج شده و این جمله را بر زبان میاورند :" ای بابا ارشد داریم یواش تر ! " . پس از گذشت 4 سال این موجودات مدرکی میگیرند که برای استفاده از آن نیاز به وسیله ای به نام کوزه است . نحوه عملکرد این وسیله به این صورت است که مدرک را دم آن میگذارند و آبش را میخورند! اندسته که به ارشد وارد شده و مدرک ارشد میگیرند آب بیشتری میتوانند از کوزه بخورند! نسل این موجودات نه تنها رو به نابودی نیست بلکه هر روز بر تعداد آن ها افزوده میشود . بیشترین تراکم آنها در منطقه ای از خاور میانه به نام ایران مشاهده میشود که از هر 2 نفر 3 نفر آنها دانشجوست!
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط A در 23:56 | ||
|
|
||
|
دلگیرم از مرغ هایی که دانه خوردنشان پیش ما بود وحالا برای دیگران تخم میگذارند..برو ای مرغ من اما میدانم بوی کباب شدنت روزی به مشامم میرسد... هربار که کودکانه دست کسی راگرفتم گم شدم.ترس من از گم شدن نیست از گرفتن دستیست که بی بهانه رهایم کند... کلاغ ها گرچه سیاهند و آوازشان خوش نیست اما آنفدر باوفایند که شاخه های خشک درختان را در فصل سرد زمستان تنها نمیگذارند...تاقیامت کلاغتم...
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط A در 21:45 | ||
|
|
||
|
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط A در 21:34 | ||
صفحه قبل 1 صفحه بعد
